جدول جو
جدول جو

معنی ابن عباس - جستجوی لغت در جدول جو

ابن عباس
(اِ نُ عَبْ با)
عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، مکنی به ابوالعباس. مولد او مکۀ مکرمه، به شعب ابی طالب، آنگاه که مسلمین و بنی هاشم بدانجا محصور بودند (سه سال پیش از هجرت). مادرش لبابه بنت حارث و حارث پسرعم رسول اکرم صلوات الله علیه است و با اینکه هنگام رحلت آن حضرت کودکی سیزده ساله بود احادیث بسیار بدو نسبت کنند. او به سال 27 ه. ق. با عبدالله بن ابی سرح بغزای افریقیه شد و در زمان خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام با آن حضرت به عراق رفت و در جنگ صفین حاضر بود و سپس حکومت بصره بوی مفوض گردید و پیش از شهادت علی علیه السلام از عراق بطائف هجرت کرد و تا زمان مرگ (68 ه. ق.) بدانجا ببود. خلفای عباسی از نسل او باشند، و نیز گفته اندابن عباس به سال 49 ه. ق. با ابوایوب انصاری به معیت یزید بن معاویه بغزای روم رفت و او اکبر اولاد پدرخویش بوده و عبیدالله و فضل و قثم و معبد برادران او باشند. و چون ابن عباس مطلق گویند منصرف به عبدالله باشد. و کتاب تفسیری نیز به عبدالله بن عباس نسبت کنند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غِ عَبْ با)
دهی است از دهستان فریمان بخش فریمان شهرستان مشهد که در 20 هزارگزی جنوب فریمان و 4 هزارگزی باختر راه مالرو عمومی فریمان واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 314 تن سکنه و آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و بنشن و میوه و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
ابن محمد بن محمد، معروف به ابن عباس قاری و ملقب بشهاب الدین. او راست: ورقات المهره فی تتمه القراآت العشر
لغت نامه دهخدا
(قُ ثَ)
ابن عباس بن عبدالله از امیرانی است که منصور عباسی او را به سال 143 هجری قمری به امارت یمامه برگزید و او تا هنگام وفات منصور در آن منصب باقی ماند. چون مهدی خلیفۀ عباسی روی کار آمد به عزل او فرمان داد ولی فرمان عزل پس از وفات وی به یمامه رسید. سال وفات او 159 هجری قمری (= 776 میلادی) است. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 790)
لغت نامه دهخدا
ابن عباس بن حمّه. محدث است
لغت نامه دهخدا
ابن عباس بن رحی. محدث است
لغت نامه دهخدا
مولی ابن عباس. تابعی است و از ابن عباس روایت کند. تابعی در ادبیات تاریخی و اسلامی به کسی اطلاق می شود که در زمان پس از پیامبر اسلام می زیسته، اما با صحابه ارتباط مستقیم داشته و از آن ها در زمینه دین، فقه، حدیث و اخلاق تعلیم دیده است. بسیاری از مراجع دینی و فقهای اولیه اسلام از تابعین بودند. نقل روایت های آنان در منابع معتبر اسلامی باعث شده است که پژوهشگران با دقت زیاد زندگی و علم این افراد را بررسی کنند.
لغت نامه دهخدا
(اَ نُ جَ / اَ نَ)
تفسیر ابن عباس را از مجاهد روایت کند. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ بَ دِلْ لاه)
مولی ابن عباس، تابعی است، او از سلمان و از او یونس بن خباب روایت کند
لغت نامه دهخدا
ابن عباس بن اسحاق المعروف بالمهلوس قتیل ارمن. وی از طالبیین است و در ایام مقتدر خلیفه بقتل رسیده است. (نامۀ دانشوران ج 2 ص 29 س 8)
لغت نامه دهخدا
ابن عباس حریشمی. او راست: کتاب الحدیث. (ذریعه ج 6 ص 322)
لغت نامه دهخدا
ابن عباس العیشی. محدث شام متوفی بسال 181 هجری قمری (حبیب السیر ج 2 جزو3 ص 84)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عِ)
جانوری برّی شبیه بموش، سر و پاهای آن بزرگتر و درازتر از آن، موی دمش افشان و در مصر بخانه ها الفت گیرد و بدانجا به عرسه معروف است. و گویند چون طعامی زهرگین بیند موی بر اندام راست کند و فریاد برآورد. راسو. (خلاص نطنزی). سرغوب. پرسق. موش خرما. (برهان). ابوالحمارس. عرسه. ج، بنات عرس، بنوعرس، فقیر. درویش، غریب. ج، بنوغبراء
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
ابومحمد عبدالله بن نجم. فقیه مالکی مصری. او راست: کتاب الجواهرالثمینه. وفات 610 ه. ق. (ابن خلکان)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بِ)
او را کتابی است بنام کتاب الملوک و اخبارالامم. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَ)
علی بن محمد بن عبدوس کوفی نحوی. او راست: کتاب میزان الشعر بالعروض. کتاب البرهان فی علل النحو. کتاب معانی الشعر. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عِ)
ابوالفرج (622-685 ه. ق.). کشیش سریانی. پدرش اصلاً یهودی بوده و به کیش نصرانیت درآمده. ابن عبری در شهر ملاطیه متولد شد و با علوم دینی نصرانی علم طب و فلسفه و زبان عرب نیز بیاموخت. چندی اسقف شهر گوبای حلب و خلیفۀ حلب و تکریت بوده و مدتی به مسافرت گذرانیده و به آخر در مراغه درگذشته است. کتب بسیاری به زبان سریانی داشته، در تاریخ و فلسفه و کلام موافق کیش نصاری. و یک جزء از تاریخ عمومی خود را که موسوم به مختصر تاریخ الدول است از سریانی به عربی ترجمه کرده و از تورات نیز چیزی بر آن افزوده است. و تفسیر فصول ابقراط و اختصار مصور دیسقوریدس نیز از اوست
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
امیر صلاح الدین خلیل. یکی ازامراء مصر. او ولایت اسکندریه داشت و چون امیر برکه مقتول شد، برقوق بتهمت قتل برکه ابن عرام را دستگیر کرد و به سال 782 ه. ق. بکشت. وی مردی دانشمند و ادیب بود و کتابی در تاریخ کرده و اشعاری داشته است
لغت نامه دهخدا
(بُنَ عَبْ با)
دهی از دهستان سلطان آباد بخش رامهرمز است که در شهرستان اهواز واقع شده است. دارای 200 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سِ)
شمس الدین محمد بن حسن. از شعرا و ادبای دمشق. وفات او در 722 ه. ق. بوده است. او راست: شرحی بر ملحهالاعراب حریری و دو جلد ضخیم در شرح مقصورۀ ابن درید و ملخص صحاح جوهری بحذف شواهد و کتاب المقامهالشهابیه و نظیره ای بر قصیدۀ تائیۀ ابن فارض. او مدتی در مصر اقامت گزیده و قصیده ای در حنین دمشق موطن خویش داشته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ رَ)
ابوعمران موسی بن رباح. متکلم بر مذهب ابوعلی. او نزد علی بن ابی بکر اخشید و علی الصیمری و غیر آن دو از متکلمین دانش کلام فراگرفته و ابن الندیم گوید در این زمان (377 ه. ق.) او به مصر در سن 80 سالگی حیات دارد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حِبْ با)
محمد بن احمد بستی. وفات 354 ه. ق. در سن 80 سالگی. تولد او به سیستان بوده و پس از مسافرتهای بسیار قاضی سمرقند شد، و سپس بتهمت زندقه معزول گشت و علت آنکه گفته بود نبوت چیزی جز علم و عمل نیست. و کتب چندی در حدیث از او در دست است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ اَبْ با)
ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن ابی بکر قضاعی (595-658 ه. ق.). مورخ و شاعر و ادیب. تولد او در شهر بلنسیه. و نزد حکام بلنسیه صاحب سر بوده. وقتی مسیحیان این شهر را محاصره کردند به سفارت نزد امیر تونس رفت و از او درخواست که مسلمین اندلس را یاری دهد لیکن چون مسیحیان شهر بلنسیه را متصرف شدند ابن ابار با عائلۀ خود از وطن خویش هجرت کرده بتونس رفت و رازدار یا صاحب السر سلطان تونس شد و نوشتن طغرا به او محول گشت. چندی نیز معزول و باز بکار سابق گماشته شد. در آخر بعلت بدرفتاری، درباریان را از خود ناراضی و سلطان را خشمگین ساخت تا روز چهارشنبه 20 محرم 658 کشته شد. و جسد او را با تمام مصنفات و اشعار وی که بدست آوردند بیک جا بسوختند. این مرد بعلت نامعلومی معروف به الفار (موش) بوده. از اوکتب ذیل باقی مانده است: کتاب التکمله که متمم کتاب الصلۀ ابن بشکوال است. المعجم فی اصحاب القاضی الامام ابی علی الصدفی. کتاب الحلهالسیراء. و این سه در اروپا چاپ شده است. کتاب اعتاب الکتاب. کتاب تحفهالقادم
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ اِ)
ابوالبرکات محمد بن احمد بن ایاس زین الدین الناصری. در سال 852 ه. ق. متولد شده و تا 928 زنده بوده است. خانوادۀ او اصلاً چرکسی و ایاس فخری جد پدر او مملوک بود وببرقوق یکی از سلاطین مملوک مصر فروخته شد. ابن ایاس در دربار ممالیک با بسیاری از ارباب مناصب و درباریان خویشاوندی یا خلطه داشت و از اینرو انقراض حکومت ممالیک را بتفصیل و دقت نوشته است و در کتاب موسوم به بدایع الزهور فی وقایع الدهور تاریخ مصر را تا پایان پادشاهان ایوبی باختصار و از سلطنت قایتبای با شرح و تفصیل جزئیات ذکر کرده است. و باز او راست: نشق الازهار فی عجایب الاقطار. نزههالامم فی العجایب و الحکم
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ صَبْ با)
شیخ نورالدین علی بن محمد بن صباغ مکی. از فقهای مالکیه. به سال 855 ه. ق. درگذشته است. او راست: کتاب الفصول المهمه فی معرفهالائمه
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَیْ یا)
ابوجعفر احمد بن محمد کنانی. از شعرا و ادبای اندلس. مولد او در 552 ه. ق. بمرسیه. او در 579 بشرق سفری کرده و مدتی در حجاز و شام اقامت داشته و به سال 597 باندلس بازگشته است و در 628 پس از ابتلاء بعمی درگذشته است. او را نظیره ها بر اشعار حریری و نیز اشعار دیگری است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَطْ طا)
احمد بن عبدالملک. پدر او ادیبی دانشمند بوده و خود او بمذهب اسماعیلیه گرائیده. و اسماعیلیان اصفهان او را بریاست برگزیدند. عاقبت ملکشاه سلجوقی اورا دستگیر کرد و به سال 500 ه. ق. بقتل رسانید
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَوْ وا)
ابوزکریا یحیی بن محمد بن احمد بن عوام اشبیلی. او در آخر مائۀ ششم هجری باشبیلیه میزیست. از احوال وی اطلاع بسیاری در دست نیست فقط معلوم است کتابی در کشاورزی موسوم به کتاب الفلاحه در 34 فصل داشته است، سی فصل آن در کشت و زرع و چهار فصل در تربیت حیوانات اهلی وبیطره. این کتاب از حیث سعه بزرگترین کتابی است که در این فن از قدما بجای مانده است و حاوی فنون کشاورزی عالیۀ اسپانیای عربی و شامل علوم فلاحت لاطینی و اغریقی و کلدانی و عربی است و یکی از موسوعات فن است، مشتمل بر قسمت عملی و نظری این دانش و چنانکه خود گوید گذشته از فائده ها که از کتب پیشینیان برده تجارب خویش نیز بر آن افزوده است، و این کتاب بر دو بخش است، بخش اول در طباع اراضی و رشوه و کوت و میاه و باغ ها و درختان و اثمار و طریقۀ نگاهداشت و حفظ میوه ها و جز آن، و بخش دوم در کشت و انتخاب تخم ها و فصول کشت بذور و حبوب و بقول و احرارالبقول و گیاهان عطری و صناعی و حصاد و ساختمان های فلاحی و تربیت احشام و طیور اهلی و در آخر این جزء مبحثی است در بیطره. ابن خلدون در مقدمه گفته است: هذه الصناعه [ای الفلاحه] من فروع الطبیعیات و هی النظر فی النبات من حیث تنمیته و نشؤه بالسقی و العلاج و تعهده بمثل ذلک و کان للمتقدمین بها عنایه کثیره و کان النظر فیها عندهم عاماً فی النبات من جهه غرسه و تنمیته و من جهه خواصه و روحانیته و مشاکلتها لروحانیات الکواکب و الهیاکل المستعمل ذلک کله فی باب السحر فعظمت عنایتهم به لأجل ذلک و ترجم من کتب الیونانیین کتاب الفلاحه النبطیه منسوبه لعلماء النبط مشتمله من ذلک علی علم کبیر و لما نظر اهل المله [ای المله الاسلامیه] فیما اشتمل علیه هذا الکتاب و کان باب السحر مسدوداً و النظر فیه محظوراً [یعنی عندالمسلمین] فاقتصروا منه علی الکلام فی النبات من جهه غرسه و علاجه و ما یعرض له فی ذلک و حذفوا الکلام فی الفن الاّخر منه جمله. و اختصر ابن العوام کتاب الفلاحه النبطیه علی هذا المنهاج و بقی الفن الاّخر منه مغفلاً نقل منه مسلمه فی کتبه السحریه امهات من مسائله کما نذکره عندالکلام علی السحر ان شأاﷲ تعالی و کتب المتأخرین فی الفلاحه کثیره و لایعدون فیها الکلام فی الغراس والعلاج و حفظ النبات من جوائحه و عوایقه و مایعرض فی ذلک کله و هی موجوده - انتهی. ابن عوام در چند موضع این کتاب گوید: با مراعات شرایطی چند در آبیاری میتوان رنگ و خواص نباتات را تغییر داد. نیز در امر پیوند طریقه های نوین دارد. این کتاب به زبان فرانسه ترجمه و چاپ شده و نیز با متن عربی و ترجمه انگلیسی در 1216 ه.ق. به طبع رسیده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَمْما)
ابوبکر محمد. شاعر اندلسی بمائۀ پنجم هجری. در جوانی بخدمت معتمد بن معتضد حکمران اشبیلیه پیوست و معتضد او را بتهمت اغراء و اغواء معتمد به اعمال زشت نفی کرد و آنگاه که معتمد بجای پدر نشست ابوبکر را از منفای او طلب کرد و وزارت داد. ابن عمار رقیب خود ابن زیدون را از دربار معتمد اخراج کرد و زمام امور مملکت به دست گرفت و سپس از دست معتمد مأمور فتح مرسیه شد و چون آن شهر بگرفت طغیان و دعوی استقلال کرد و ابن رشیق او را از این شهر براند و او بیکی از قلاع پناهید. ابن مبارک، کوتوال قلعه او را دستگیر کرد و نزد امیر اشبیلیه فرستاد و او به سال 479 ه. ق. بقتل ابن عمار فرمان داد. ابوبکر را اشعاری است حاکی از طبعی سلیم و قریحه ای مستقیم و ظاهراً دیوان او گرد نشده و بتفاریق در قلائدالعقیان ابن خاقان و نفح الطیب و تاریخ موحدبن مراکشی و کتاب ابن بسام و کتاب عماد کاتب اصفهانی نبذه ای از آن مذکور است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَمْ ما)
ابن الندیم در باب کتب المؤلفه فی الانواء، یکی از کتابهای انواء را بدو نسبت می کند. رجوع به ابن عمار ثقفی شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عِ)
دولتشاه در تذکره گوید مردی فاضل و اصل او از خراسان است و در شیراز میزیست و منقبت ائمۀ معصومین میگفت. غزلهای پسندیده دارد و ده نامۀ او مشهور است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَلْ لا)
ابوبکر حسن بن علی نهروانی شاعر. یکی از ندمای معتضد خلیفۀ عباسی. وفات به سال 318 ه. ق. و او را اشعار رائقه است، ازجمله قصیده ای است در رثاء گربۀ خویش که کبوتران همسایه را خورده و همسایه او را بقصاص بکشته است. گویند در این مرثیه از گربه و قتل او به ابن معتز و کشته شدن او کنایت کرده است و از آن قصیده است:
یا هرﱡ فارقتنا و لم تعد
و کنت عندی بمنزل الولد
فکیف ننفک ّ عن هواک و قد
کنت لنا عده من العدد
تطرد عنا الأذی ̍ و تحرسنا
فی الغیب من حیه و من جرد (کذا)
لغت نامه دهخدا
ابن عباس بن راضی بن حسن أبوطبیخ. ادیب و شاعر، متولد در سال 1311 هجری قمری در نجف. وی در شوال سال 1361 هجری قمری درگذشت در حالی که سن او پنجاه سال و اندی بود. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 41 ص 284)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابن عرس
تصویر ابن عرس
موش خرما
فرهنگ لغت هوشیار